دادگاه فدرال [(متولّی رسیدگی به دعاوی علیه دولت)] ایالات متحده، «تغییر پایهای» را به عنوان تغییری یا مجموعهای از تغییرات که فراتر از محدودۀ قرارداد بوده و نقض قرارداد محسوب میشوند، تعریف کرده است.
دیوان عالی، کار در محدوده کلی را به عنوان کاری تعریف کرده است که «باید به طور منصفانه و متعارف در محدوده تفکر طرفین در زمان انعقاد قرارداد در نظر گرفته شود».
در مواجهه با یک تغییر پایهای بالقوه، پیمانکار سه گزینه [پیشِ رو] دارد. اول، پیمانکار میتواند درخواست دستور تغییر برای زمان و هزینه اضافی اجراء را تهیه کند.
دستور تغییر ممکن است شامل درخواستی برای تغییر یک قرارداد با قیمت ثابت به یک قرارداد بازپرداخت هزینه باشد.
دوم، پیمانکار میتواند [دستور] تغییر را انجام دهد و سپس پس از تکمیل کار، به دنبال خسارات [ناشی از] نقض قرارداد باشد.
و یا سوم، پیمانکار میتواند از انجام کار اضافی یا تغییر یافته خودداری و ادعای نقض قرارداد کند.
اگر پیمانکار تغییر را انجام دهد، ممکن است تا زمانی که خسارات نقض قرارداد را اثبات و بازیابی کند، دچار صعوبت مالی شود.
اگر پیمانکار تصمیم به انجام کار نگیرد و دادگاه یا هیأت داوری بعداً تشخیص دهد که تغییر پایهای نبوده است، پیمانکار ممکن است مرتکب نقض قرارداد شده باشد.
از آنجایی که تغییرات عمده یا مجموعهای از تغییرات معمولاً توسط پیمانکار در زمان ابلاغ برندۀ مناقصه/قرارداد پیشبینی نمیشوند، امکان دارد پیمانکار متحمل افزایش هزینه قابل توجه و کاهش سود در تطبیق با دستور تغییر کار شود.
تغییرات خارج از محدوده قرارداد، طبق تعریف، با تعدیل منصفانه قابل جبران نیستند.
دکترین تغییر پایهای با ارائه روشهای جبران [خسارت] نقض قرارداد، این وضعیت را اصلاح میکند.
همچنین، ممکن است کل هزینههای تحمیلی به پیمانکار و سود از دست رفته با تعدیل منصفانه قابل بازیابی نباشد زیرا مبلغ تعدیل اغلب توسط مفاد قرارداد که درصدهایی را برای [هزینههای] بالاسری و سود تعیین میکند، محدود میشود.
با این حال، یک تغییر پایهای به قدری عمیق است که پیمانکار ممکن است در بازیابی هزینهها و خسارات از کارفرما، محدود به مفاد قرارداد نباشد.
دکترین تغییر پایهای برای پاسخگویی به ادعاهای پیمانکاران در محیط ویژۀ قراردادهای دولتی ایالات متحده، ارائه شده است.
برخی ایالتها اجازه بازیابی برای تغییر پایهای یا موارد ادعای ترک قرارداد در پروژههای خصوصی را میدهند.
دادگاههای ایالتی، بسته به اینکه پیمانکار به انجام کار ادامه داده یا آن را متوقف کرده باشد، مسائل مشابه را با اعمال اجرتالمثل، فسخ و تحلیلات [ناظر به] خاتمۀ [قرارداد]، حل میکنند.
بسیاری از قراردادهای احداث خصوصی اکنون حاوی مفاد تغییر پایهای مشابه با قراردادهای دولتی ایالات متحده هستند.
دادگاههای ایالتی و شهرداری معمولاً در [بیان] نظرات خود در مورد آنچه که تغییر پایهای تلقی میشود، محافظهکارتر هستند.
با این حال، رویه قضائی مبناء [(بهمنظور صدور رأی در پروندۀ لاحِق، مبتنیء بر رویۀ معمول در پروندۀ سابق؛ که در حکم قانونِ نوشته ذیل حقوق کشورهای آنگلاساکسون میباشد.)] خطوط روشنی را که تعیین کند چه زمانی تغییرات پایهای میشوند، ایجاد نکرده و تا زمانی که این خطوط تعریف نشوند، استفاده از تغییر پایهای به عنوان ابزاری برای [طرح] موارد ادعا بسیار واجد ریسک است.
بعید است که یک پیمانکار بزرگ مهندسی و احداث استدلال کند که یک تغییر پایهای در نتیجه انواع معمول دستور تغییراتی که در طول طراحی نهایی و احداث فرآیندهای پروژههای صنعتی رخ میدهد، شکل گرفته، بنابراین یا به آن پیمانکار اجازه میدهد کار خود را خاتمه یا مبنای جبران خسارت خود را تغییر دهد.
ریسک عمده برای کارفرما در این زمینه، تحت قرارداد قیمت واحد زمانی رخ میدهد که افزایش قابل توجهی در مقادیر کار نسبت به مقادیری که کارفرما در دعوت به مناقصه تعریف کرده، ایجاد شود.
در آن صورت، توافق باید امکان تغییر مقادیر را فراهم کرده و به پیمانکار اجازه دهد در صورت تغییر مقادیر به میزان درصد معینی از مقادیر برآوردی ارائهشده توسط کارفرما، درخواست مذاکره مجدد در مورد نرخهای واحد خود را داشته باشد.
اگر مقادیر به طور قابل توجهی تغییر کنند، پیمانکار ممکن است استدلال کند که یک تغییر پایهای رخ داده است و درخواست کند که قرارداد بر یک مبنای هزینه- بعلاوۀ سود تبدیل شود.
عوامل مورد استفاده برای تعیین اینکه آیا یک تغییر پایهای رخ داده است
چندین عامل به عنوان عوامل مفید در تعیین اینکه آیا یک تغییر پایهای رخ داده است یا خیر، برجسته هستند.
هیچ عامل واحدی در تمامی شرایط کاربرد ندارد.
همه این عوامل مبتنی بر نیاز به تعیین ماهیت معاملۀ اصلی هستند.
حتی زمانی که اعمال این عوامل نشان میدهد که یک تغییر ممکن است پایهای باشد، اوضاع و احوال ممکن است نشان دهد که طرفین در زمان انعقاد قرارداد، این اصلاح را در نظر گرفتهاند و بنابراین نظریه تغییر پایهای را منتفی کردهاند.
مقایسه اقلام مغیّر با اقلام اصلی
استاندارد اساسی این است که آیا پروژۀ اصلاحشده اساساً همان کاری است که طرفین در زمان انعقاد قرارداد برای آن چانهزنی کردهاند و آیا پروژه در نهایت همان چیزی است که طرفین قرارداد بستهاند.
بنابراین، مسأله این است که آیا تغییر، ماهیت پروژه مورد احداث را تغییر میدهد یا خیر.
اینکه آیا تغییرات فراتر از محدوده قرارداد هستند یا خیر، عمدتاً یک سوال واقعی است؛ یعنی آیا کار مغیّر اساساً یک تعهد متفاوت، از آن چیزی است که طرفین در نظر داشتند؟
تعیین [تکلیف این موضوع] به تعداد تغییرات انجام شده بستگی ندارد، بلکه بر بزرگی و کیفیت آنها متمرکز است.
حق تغییر یا اصلاح یک پروژه محدود به تغییراتی است که ماهیت کار را به طور غیرمتعارف تغییر نمیدهند یا هزینههای آن را به طور بلاوجه افزایش نمیدهند.
دکترین تغییر پایهای اغلب در مواقعی اعمال میشود که نواقص طراحی با پیامدهای شدید مواجه میشوند، حتی اگر پروژه تکمیل شده از لحاظ مواد و مصالح مصرفی با آنچه در ابتدا در نظر گرفته شده بود، تفاوت نداشته باشد.
اما تغییرات پایهای صرفاً به تغییراتی که مقدار کار انجام شده را افزایش میدهند، محدود نمیشوند.
آنها ممکن است از تغییرات در ابزار یا روشهای انجام کار نیز، ناشی شوند.
تعداد تغییرات
اغلب به پیمانکارانی که با تعداد زیادی تغییر در یک پروژه مواجه میشوند، به طور نامتناسب توصیه میشود که به دنبال خسارت برای یک تغییر پایهای باشند.
تعداد تغییرات، فینفسه، معیار تعیینکننده نیست.
یک تغییر واحد فراتر از محدوده قرارداد میتواند پایهای باشد.
با این حال، تعدد تغییرات میتواند پایهای باشد، جایی که به دلیل ویژگی خاص قرارداد احداث، بدیهی است که طرفین حجم زیادی از تغییرات را در نظر نگرفتهاند.
درست است که انباشت تغییرات ممکن است خارج از محدوده در نظر گرفته شده اصلی، قرار گیرد؛ با این حال، تعیین اینکه چه زمانی [مجموع تغییرات] به آن نقطه میرسد، دشوار است.
تغییرات متعدد در جزئیات دکوراسیون داخلی یک ساختمان اداری ده طبقه ممکن است یک تغییر پایهای نباشد، اگر پروژه نهایی همچنان یک ساختمان اداری ده طبقه باشد.
ادعای تغییر پایهای مبتنی بر انباشت تغییرات همچنین ممکن است به دلیل عدم ارائه ابلاغ کتبی از سوی پیمانکار در مورد قصد خود برای ارائه ادعای تغییر پایهای، رد شود.
این الزام، به کارفرما فرصت میدهد تا وضعیت را اصلاح کند.
زمانبندی تغییرات
عامل دیگر این است که کارفرما پس از مشخص شدن نیاز به تغییر، چه مدت طول میکشد تا آن را انجام دهد.
دادگاهها و هیئتهای داوری، شرطی را مبنی بر الزام کارفرما برای انجام چنین تغییراتی بدون تأخیر قابل اندازهگیری، تلویحاً در نظر گرفتهاند.
عدم انجام تغییرات لازم به موقع ممکن است کارفرما را مسئول خسارات کند.
یک عامل اضافی مربوط به اثری است که تغییر بر زمان اجرای قرارداد دارد.
به طور کلی، یک بند جداگانه در قرارداد، تمدید مدت و احتمالاً پول بابت تأخیراتی که تقصیر پیمانکار نیست، برای پیمانکار میدهد فراهم مینماید.
در حالی که برخی دادگاهها در تحلیل اینکه آیا تغییر، پایهای بوده است، به اثر تأخیر تغییر توجه میکنند، این اثر بر کار است و نه بر زمان اجراء که ممکن است تغییر را پایهای کند.
میزان مهندسی یا تحقیق و توسعه لازم
زمانی که تغییرات نیاز به مهندسی یا تحقیق و توسعه اضافی دارند، دادگاه یا هیئت داوری بررسی خواهد کرد که چه مقدار از این کارهای اضافی مورد نیاز بوده است.
اگر مقدار زیادی مهندسی یا تحقیق و توسعه لازم بود، دادرسِ تحقیق، احتمال بیشتری دارد که [این تغییرات را به عنوان یک تغییر] پایهای در نظر بگیرد.
این بررسی همچنین شامل ارزیابی ماهیت کار قرارداد است.
اگر پیمانکار باید انتظار چنین کار اضافی را داشته باشد، تحقیق و توسعه اضافی، تغییر را پایهای نمیکند[1].
میزان خسارت پیمانکار
به طور کلی میتوان استدلال کرد که تغییراتی که مبلغ یک قرارداد را به طور قابل توجهی افزایش میدهند، خارج از محدوده قرارداد هستند و نقض قرارداد محسوب میشوند.
به نظر میرسد دادگاهها و هیئتهای داوری تمایلی به استفاده از مقایسه دقیق هزینه واقعی در مقابل قیمت قرارداد ندارند، اما در اوضاع و احوال متناسب، چنین مقایسهای ممکن است قرائن مؤیّدۀ تغییر پایهای فراهم نماید.
اوضاع و احوال ناکافی برای حمایت از ادعای تغییر پایهای
همه موقعیتها ممکن است از اعمال ادعای تغییر پایهای در احداث حمایت نکنند. برای مثال:
- شرایط تغییر یافته کارگاه ممکن است ادعای تغییر پایهای را توجیه نکند، زمانی که پیمانکار باید آن شرایط تغییر یافته را کشف یا پیشبینی میکرد[2].
- سوء مدیریت پیمانکار اصلی که منجر به از دست رفتن بهرهوری در کار پیمانکار فرعی شده است، ممکن است به عنوان یک تغییر پایهای در نظر گرفته نشود.
راهکار چالش حقوقی خود را از ما بخواهید
نتیجهگیری
بسیار نادر است که یک دستور تغییر تحت یک قرارداد به عنوان یک تغییر پایهای تلقی شود.
اعمال دکترین تغییر پایهای به طور منحصر به فرد به شرایط و جزئیات خاص هر پرونده بستگی دارد.
معیار کلیدی این است که، آیا پروژه نهایی اساساً همان چیزی بود که در قرارداد اصلی پیشبینی شده بود یا آنقدر تغییر یافته یا تکامل یافته بود که به چیز دیگری تبدیل شود.
اگر بتوان ثابت کرد که تغییرات در قرارداد به تا حد یک تغییر پایهای رخ داده است، پیمانکار ممکن است بتواند امتناع از انجام کار، طبق شرایط تغییر یافته را توجیه کند، یا حق دریافت خسارت برای نقض قرارداد را داشته باشد که ممکن است محدود به مفاد قرارداد نباشد.
تعیین اینکه چه چیزی یک تغییر پایهای را تشکیل میدهد، به تصمیم دادگاه یا هیئت داوری و مضمون منحصر به فرد قرارداد مورد بحث بستگی دارد.
توقف کار و رها کردن یک پروژه به دلیل ادعای تغییر پایهای، ریسک بزرگی دارد.
اکثر پیمانکاران به جای اینکه خطر عدم تأیید موضع خود توسط دادگاه یا هیئت داوری را بپذیرند، تصمیم میگیرند کار مورد بحث را انجام دهند و متعاقباً به دنبال بازیابی باشند، با این نتیجه که در معرض خسارت قابل توجهی قرار میگیرند که به دلیل رها کردن نادرست کار خود مسئول آن خواهند بود.
- مراجعه کنید به General Contracting & Construction Co. v. United States, 84 Ct. Cl. 570 (1937).
- مراجعه کنید به Freund v. United States, 260 U.S. 60, 63 (1922).
مطالب مرتبط
اقتباس از نوشتهای از ریچارد.جی.لانگ و آندره آوالون
[1] . اگر ماهیت کار قراردادی به گونهای باشد که پیمانکار باید از قبل پیشبینی کند که ممکن است نیاز به انجام کارهای اضافی مانند مهندسی یا تحقیق و توسعه باشد، در این صورت انجام این کارهای اضافی، نمیتواند به عنوان یک “تغییر پایهای” در نظر گرفته شود و پیمانکار نمیتواند بر اساس آن ادعای جبران [مالی] یا تغییر در قرارداد کند.
[2] . پیمانکار موظف است قبل از شروع کار، شرایط کارگاه را به دقت بررسی کند و اگر تغییراتی در آینده قابل پیشبینی یا کشف باشند، نمیتواند بعداً با استناد به این تغییرات، ادعای تغییر بنیادین و درخواست خسارت یا تغییر در قرارداد کند.