این سوّمین پست وبنوشت در یک دنبالۀ شش پستی دربارۀ تفاهمنامۀ مبنای برنامۀ زمانی است. نخستین پست، تفاهمنامۀ مبنای برنامۀ زمانی را تعریف نموده و هدف کلیدی آن برای برنامهریزی [مبتنی بر] سیپیام را به بحث میگذارد، دوّمین پست، اطّلاعاتی را که باید در سند درج شوند شناسایی مینماید. سوّمین پست، ملاحظاتی درخصوص ریسکهای رایج را که ممکن است سبب تأخیر در پروژههای ایپیسیِ بزرگ و پیچیده گردند، شناسایی میکند، و چهارمین پست، بر سه [مورد] از این ریسکها تمرکز میکند: ملاحظات پروژه[های] رقیب، نظرات کارفرما [در مرحلۀ] بازنگری، و ملاحظات شرایط جوّی. پنجمین پست، ریسکهای رایج مرتبط با ملاحظات اندازۀ اردوگاه نیروی کار، و ششمین پست، پذیرایی اردوگاه نیروی کار و دیگر ریسکهای [مربوط به] خدمات را به بحث میگذارد.
متن زیر، ترجمه مستقیم است و لزوماً در محیط قراردادهای ایرانی، قابل إعمال نیست.
ملاحظات برنامۀ زمانی برای ریسکهای رایج که ممکن است مسبّب تأخیر در پروژههای اییپیسی بزرگ و پیچیده شوند
۱- فرضیّات بهرهوری نیروی کار
۲- ملاحظات پروژه[های] رقیب
۳- تأخیرات بالقوّۀ کارفرما در ارائۀ نظرات [در مرحلۀ] بازنگری
۴- ملاحظات شرایط جوّی
۵- ملاحظات اندازۀ اردوگاه
۶- پذیرایی استراحتگاه و دیگر ریسکهای [مربوط به] خدمات
توصیه میشود که سند تفاهمنامۀ مبنای برنامۀ زمانی، فرضیّاتِ این موضوعات را با قید جزئیّات، شرح دهد. چنانچه ادّعا یا اختلافی از یک یا بیش از یکی از موضوعات فوق بروز یابد، تفاهمنامۀ مبنای برنامۀ زمانی مستند مینماید که در زمان توسعۀ برنامۀ زمانی [مبتنی بر] سیپیام، کدام [موضوع] شناختهشده و کدامیک، ناشناخته بوده و کدام فرضیّات یا رواداریها مدّ نظر قرار گرفتهاند. نتیجتاً، تفاهمنامۀ مبنای برنامۀ زمانی میتواند یک سند تصمیمساز، چه برای تأیید یا ردّ اعتبارِ یک ادّعای پیمانکار به طرفیّت کارفرما باشد. این پست و پستهای متعاقب، این ملاحظات مبنای برنامۀ زمانی را بمنظور ارتقاء آگاهی برای هم پیمانکاران و هم کارفرمایان، درخصوص موارد ادّعا و اختلافات بالقوّه، به بحث میگذارد.
فرضیّات بهرهوری نیروی کار
بهرهوری برآوردشدۀ نیروی کار یک پیمانکارِ اییپیسی، عاملی قابلتوجّه برای تعیین الزامات نیروی کارِ مورد نیاز برای توسعۀ دورههای زمانی فعّالیت[ها] است. فرضیّات بهرهوری باید مبتنی باشند بر:
۱)تجربۀ پیمانکار در إجرای کار در موقعیّت پروژه یا [در موقعیّتی] تا حدّ امکان در مجاورت [پروژه] و
۲)دردسترسبودن و مهارتهای نیروی کاری که باید برای پروژه، مورد استفاده قرار گیرند.
چنانچه فرضیّات بهرهوری نیروی کار، زیادهازحد خوشبینانه هستند، آنگاه دورههای زمانی فعّالیتهای احداث، محتملاً خیلی کوتاه خواهند بود و دورههای زمانی واقعی، مطوّل خواهند گردید که منجر به تأخیرات در برنامۀ زمانی میشود. برای مثال، چنانچه دورههای زمانی برای کار احداث، مبتنی بر یک عامل بهرهوری میانگین، مثلاً ۱/۷ در قیاس با ساحل خلیج ایالات متّحده بوده و معلوم میشود که بهرهوری واقعی، بهجای ۱/۷، ۳/۴ است، آنگاه دورههای زمانی برنامهریزیشده میتوانند از همان ابتدا ۵۰ درصد کوتاهتر از [زمان] لازم باشند، و ممکن است إجرای کار احداثِ واقعی، دو برابر [زمانِ] برنامهریزیشده به طول بیانجامد.
راهکار چالش حقوقی خود را از ما بخواهید
لذا، اینکه هر دوی پیمانکار اییپیسی و کارفرما، بهطور کامل، عوامل بهرهوری مورد استفاده در مبنای برنامۀ زمانی، برای توسعۀ دورههای زمانی فعّالیت[ها] را درک کنند، [امری] حیاتی است. چنانچه کارفرما معتقد باشد که عوامل بهرهوری نیروی کار برآوردشدۀ پیمانکارِ اییپیسی برای پروژه، که در مبنای برنامۀ زمانی مستندسازی شدهاند، بیش از حد خوشبینانه هستند، آنگاه کارفرما باید درخواست کند که پیمانکار اییپیسی، برنامههای زمانی جایگزین و بهکارگیری نیروی انسانی را با بهرهمندی از یک گسترۀ عوامل بهرهوری – که میتوانند یک مبنای برنامۀ زمانی متناسبتر و واقعبینانهتر را برای پروژه ترسیم کنند- آمادهسازی کند.