نویسندگان: حمید حسینزاده و سیّد امیر محمّد امام جمعهزاده
۱. قلمروی بحث
محدوده و قلمروی بحث این مقاله، پیرامون مناقصاتی است که مشمول قانون برگزاری مناقصات (که در این مقاله، به اختصار قانون نامیده میشود) میباشد. قدر متیقِّن امر، با تدقیق در مفادّ «بند الف و ب» از ماده نخست قانون، «ماده ۲۰» قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، «ماده ۵۰» قانون احکام دائمی برنامه های توسعه کشور (۳) و مقرّراتی از این دست، موضوع نگارش حاضر و ناظر به معاملات بزرگِ (۴) بخش عمومی و منصرف از قراردادهای بخش خصوصی است.
۲. چکیده
این مقاله، با بررسی مفاهیم اهلیت، شخصیت و صلاحیت متقاضی، ضمن تبیین مرزهای حقوقی و قراردادی، «ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران» به عنوان یک موضوع کلّی و تعامل آن با «ارزیابی کیفی مناقصهگران» به عنوان یکی از روشهای سنجش توان انجام تعهدات را، تشریح و پاسخی تحلیلی و کاربردی به طرفداران هر یک از نظریههای «اجباری بودن ارزیابی کیفی در تمام مناقصات» و یا «تخییری بودن آن، دالّ بر اختیار دستگاه مناقصهگزار برای انتخاب هر یک از روشهای احصاءشده در قانون»، ارائه نموده است.
۳. مقدّمه
مناقصهگزاران، پیش از ورود به تشریفات مناقصه، در پی تطابق مشخصات و سوابق متقاضیان معامله و تناسب توان ایشان با «نوع، مورد، موضوع، مدت و مبلغِ(۵)» تعهدات معاملهای هستند که قرار است با انعقاد پیمان، اجرا گردد. چنانکه قانونگذار نیز در «بند الف» از «ماده ۲» قانون بیان میدارد «مناقصه فرایندی است رقابتی … که در آن، تعهدات موضوع معامله به مناقصهگری که کمترین قیمت متناسب (۶) را پیشنهاد کرده باشد، واگذار میشود.
به نظر میرسد ابعاد تناسب پیشگفته هم ناظر به متقاضی و هم ناظر به کالا و خدمتی میباشد که، قرار است توسط وی ارائه شود. با وجودی که بُعد نخست، بدواً مفهوم ارزیابی کیفی را به ذهن متبادر مینماید، لیکن نگارندگان، «ارزیابی توان انجام تعهداتِ» متناسب با نوع، مورد، موضوع، مدت و مبلغ مناقصه را از آن، افاده نمودهاند؛ بدیهی است بُعد دوّم هم، منصرف به ارزیابی فنی و بازرگانی و ارزیابی مالی است.
از طرفی مقنّن، ارزیابی کیفی مناقصهگران (۷) را، «ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران» (۸) تعریف و در انتهای «بند د» از «ماده ۹» فصل سوم قانون برگزاری مناقصات، ناظر به فرآیند برگزاری، عبارت «در صورت لزوم» را، بعد از «ارزیابی کیفی مناقصهگران»، درج نموده و این امر، شبهۀ اختیاری بودن ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران،از ناحیۀ مناقصهگزاران را در پی داشته است. در واقع برخی اینطور استنباط نمودهاند که در مواردی، ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران لازم نیست (موضوعیت ندارد). از اینرو نگارندگان مقالۀ حاضر، بر آن شدند تا با استدلال حقوقی متّکی به قواعد عمومی قراردادها و استناد به قوانین بالادستی، لزوم وجود «ارزیابی توان انجام تعهدات» برای مناقصهگر را اثبات و مصادیق آن را تبیین نمایند.
۴. طرح مسأله
برای بررسی مسأله، ابتدا میبایست فهم دقیقی از جایگاه حقوقی «ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران» در تشکیل عقد (قرارداد) حاصل شود. همانطور که پیشتر نیز در مقدمۀ بحث بیان گردید، نگارندگان برای «ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران» معنای وسیعتری نسبت به ماهیّت «ارزیابی کیفی» اختیار نموده اند؛ در واقع، «ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران» را، جمع توأمان اهلیت و شخصیت متقاضی معامله اختیار نمودهاند.
از آنجایی که، مستخدم دولت (حاکمیت)، به عنوان ادارهکننده (و نه مالک)، ملزم به رعایت غبطه، صرفه و صلاح بیتالمال و کشف نفع برتر عمومی میباشد، در حقوق عمومی، اصل بر لزوم وجود صلاحیت متقاضی برای شرکت در معاملۀ عمومی است؛ و استثناء بر اصل مذکور (در برخی از موارد) مستلزم تصریح مقنّن است تا امکان حضور متقاضی برای شرکت در معاملۀ عمومی، به صرف وجود اهلیت، فراهم گردد. در ادامه، مفاهیم پیشگفته به تفصیل، طرح، بررسی، تحلیل و نتیجهگیری شده است.
۴-الف. معامله (قرارداد)
فهم چهارچوب حقوقی معامله (قرارداد)، پیش از ورود به مسأله، لازم مینماید. مطابق نگارۀ شمارۀ یک (۹)، قرارداد را میتوان، توافق حاصل از ایجاب و قبول اشخاص دارای اهلیت معامله، با قصد و رضای فعلی بر سر مورد معامله (معوّض) و ما به ازاء مورد معامله (عِوض) (۱۰)، تعریف نمود. چنانکه «ماده ۱۸۳» قانون مدنی در تعریف عقد، بیان میدارد «عقد عبارت است از این که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.»
نگارۀ شمارۀ یک – تشکیل عقد (قرارداد)
۴-ب. متقاضی
متقاضی را در لغت، درخواستکننده و طالب، معنا نمودهاند (۱۱)؛ و در مانحنفیه، کسی است که، پس از دعوت به معامله (از طریق روئیت آگهی و یا وصول دعوتنامه) (۱۲)، خواهانِ (طالب) انجام معامله و انعقاد قرارداد، با ارائۀ ایجاب (پیشنهاد) میباشد.
۴-ج. اهلیّت
شرایط اساسی برای صحت هر معامله (عقد) در محیط حقوق خصوصی، در «ماده ۱۹۰» همان قانون، «قصد طرفین و رضای آنها؛ اهلیّت طرفین؛ موضوع معین که مورد معامله باشد؛ و مشروعیت جهت معامله» تبیین شده است. از جمع موارد یاد شده و «ماده ۲۱۰» قانون مدنی که، اشعار میدارد «متعاملین باید برای معامله، اهلیّت (۱۳) داشته باشند.» اینطور بر میآید که، وجود اهلیت طرفین از ارکان عقد است و نفوذ عقد، بدون آن قابلیت تصور ندارد.
اصطلاح اهلیّت (۱۴)، در ادبیات عرب به معنای وجود شرایط، لیاقت و شایستگی و در زبان انگلیسی، برگرفته از لفظ ظرفیّت (۱۵) (گنجایش) است؛ همانطور که مردمان، گنجایش یک ظرف، برای در برگرفتن مظروف را، ظرفیّتِ ظرف نامیدهاند، حقوقدانان نیز، گنجایش ظرف وجودی اشخاص، برای بر عهدهگرفتن تعهدات مُنبعث از معاملات را، اهلیّت اشخاص، معنا نمودند. در واقع، تعهداتی که از معاملات، زائیده میشوند، مظروف و قابلیّت تحمل آن تعهدات، همان ظرف وجودی اشخاص (یا لیاقت و شایستگی ایشان) میباشد.
استاد دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی در این باب میفرماید (۱۶)، اهل، در لغت به معنای شایسته و اهلیّت، به معنی شایستگی و صلاحیّت است؛ از اینرو، اهلیّت را، صلاحیت شخص برای دارا شدن حق و تحمّل تکلیف و بکار بردن حقوقی که بموجب قانون دارا شده است، معنا فرمودهاند. مرحوم دکتر کاتوزیان نیز، در تعریف اهلیّت، با بهرهگیری از واژۀ صلاحیّت، بیان میدارد، صلاحیت دارای دو چهرۀ ممتاز، یعنی اهلیّت دارا شدن حق (اهلیّت تملّک) (۱۷) و اهلیّت اجرای حق (اهلیّت تصرّف) (۱۸) است. (۱۹)
مطابق اصول کلّی حقوقی، اصل بر حاکمیت قواعد حقوق خصوصی است و از آنجایی که، هر معاملهای متأثر از احکام محیط حقوقی ناظر بر آن میباشد، فلذا برای بررسی عناصر اهلیّت متقاضی در محیط حقوق عمومی و تسرّی مفهوم اهلیت به حقوقی عمومی، بدواً شناخت عناصر اهلیت در حقوق خصوصی، ضروری است.
۴-ج-۱. اهلیت عام شخص حقیقی در معاملۀ خصوصی
منظور از معاملۀ خصوصی، معاملهای است که در بستر و محیط حقوق خصوصی صورت میپذیرد. چنین معاملهای در حدود تبیینشده در «ماده ۱۰» قانون مدنی (۲۰)، محترم شمرده میشود. مطابق نگارۀ شمارۀ دو، اهلیت عام شخص حقیقی در معامله خصوصی، شامل اهلیت عامّ تمتّع (تملّک) و اهلیت عام استیفاء (تصرّف) است که در نهایت، ظرفیّت و امکان برقراری معامله (توان انجام معامله) را، برای متقاضی معامله (قرارداد) در محیط حقوق خصوصی فراهم میسازد.
اهلیّت عام موصوف، صرفاً ناظر به متقاضی و منصرف از نوع، مورد، موضوع، مدت و مبلغ معامله است. شخص حقیقی، به مجرد آنکه زنده متولد شود، از اهلیت تمتع (تملّک) عام برخوردار میگردد. و برای کسب اهلیت استیفاء (تصرّف) عام نیز، مطابق «ماده ۲۱۱» قانون مارالبیان، بایستی بالغ، عاقل و رشید باشد.
نگارۀ شمارۀ دو – اهلیّت عام شخص حقیقی در معاملۀ خصوصی
۴-ج-۲. اهلیت عام شخص حقوقی در معاملۀ خصوصی
شخص حقوقی (در حقوق خصوصی) موضوع ماده ۵۸۳ از فصل اول باب پانزدهم قانون تجارت (۲۱)، شخصیّت حقوقی مستقل از اعضای حقیقی تشکیلدهنده و ادارهکنندۀ خود دارد و به حکم «ماده ۵۸۸» از فصل دوم همان باب که، بیان میدارد «شخص حقوقی میتواند دارای کلیه حقوق و تکالیفی شود که، قانون برای افراد قائل است؛ مگر حقوق و وظایفی که بالطبیعه فقط انسان ممکن است دارای آن باشد، مانند حقوق و وظایف ابوّت – بنوّت و امثال ذالک.»، میتواند صاحب حق و متقابلاً متعهد به انجام تکالیفی گردد.
مطابق نگارۀ شمارۀ سه، شخص حقوقیِ حقوق خصوصی، از تاریخ تحقّق «سازۀ حقوقی» (۲۲) که با ثبت در ادارۀ ثبت شرکتها و موسّسات غیرتجاری صورت میپذیرد، از اهلیت تمتع (تملّک) عام برخوردار میگردد (۲۳)، که به جهت ذات انتزاعی (و قراردادی) خویش، مطابق با حدود تعریفشده در موضوع اساسنامه، وجود جواز قانونی فعالیت (۲۴) (در صورت لزوم)، همچنین وجود اشخاص حقیقی دارای اهلیت و مُجاز برای ابراز اراده از سوی شرکت (صاحبان امضاء مُجاز)، دارای اهلیت استیفاء (تصرّف) عام برای معامله در محیط حقوق خصوصی میگردد.
نگارۀ شمارۀ سه – اهلیّت عام شخص حقوقی در معاملۀ خصوصی
۴-ج-۳. اهلیت خاص شخص حقوقی در معاملۀ عمومی
معاملۀ عمومی، معاملهای است که در بستر و محیط حقوق عمومی صورت میپذیرد. اهلیت در معامله عمومی، علاوه بر اهلیت عام شخص حقوقی، شامل اهلیت خاص تمتع (تملّک) و اهلیت خاص استیفاء (تصرّف) است که در نهایت، شرط لازم حضور و برقراری معامله (توان انجام و سرانجام معامله) را، برای متقاضی معامله (قرارداد) در محیط حقوق عمومی، فراهم میسازد. البته مطالب این بخش، ناظر به اشخاص حقوقی و حقیقی معاملهکننده در محیط حقوق عمومی است؛ لیکن به جهت تلخیص امر، تعاریف و شاخصها، صرفاً بر اساس الگوی اشخاص حقوقی ارائه شده است.
بنابراین مطابق نگارۀ شمارۀ چهار، متقاضی معاملۀ عمومی، ضمن دارا بودن اهلیت عامّ شخص حقوقی با تحصیل موارد دیگر حسب مورد (همچون مجوّزهای قانونی، گواهینامه صلاحیت ایمنی، مجوز ادارۀ کار، گواهینامههای مهندسی مشاور و پیمانکاری، گواهینامههای استاندارد، پروانههای نظام مهندسی و … از مراجع ذیصلاح)، واجد اهلیت خاص گردیده و میتواند طرف معاملۀ عمومی قرار گیرد. لذا، وجود مجوزها و گواهینامهها، شرط لازم و ارتباط آنها با مورد معامله، شرط کافی برای کسب اهلیت خاص میباشد.
نگارۀ شمارۀ چهار – اهلیّت خاص شخص حقوقی در معاملۀ عمومی
۴-د. شخصیت
تعریف «شخصیت» به صراحت در هیچیک از قوانین و مقررات نیامده است. لیکن با مداقه در نصوص حقوقی، مشخص میشود که شخصیت اشخاص ماهیتی متفاوت با اهلیت ایشان است. چنانکه «ماده ۲۰۱» قانون مدنی، بیان میدارد «اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمیآورد، مگر در مواردی که شخصیت طرف، علّت عمدۀ عقد بوده باشد.» و به نظر میرسد که اوصاف خاص اشخاص (مانند استعدادها، مهارتها و امتیازهای ایشان نسبت به سایرین)، عناصر تشکیلدهندۀ شخصیت هر شخص حقیقی و حقوقی باشد. به عنوان نمونه، بانکها ضمن کنترل اهلیت اشخاص (به طور مثال، ممنوعالمعامله نبودن)، با سنجش شخصیت مشتریان (توانایی انجام تعهدات مبنی بر بازپرداخت اقساط)، از طریق اعتبارسنجی ایشان، اعطا تسهیلات بانکی به مشارٌالیهم را تصویب مینمایند.
مقررهگذار نیز، مطابق نگارۀ شمارۀ پنج، شروطی را در آییننامه ارزیابی کیفی، برای متقاضی معامله در حقوق عمومی احصاء نموده که، میتوان آنها را در قالب انواع سهگانۀ «عمومی، تخصصی و حرفهای» (۲۵ و ۲۶) و شخصیت متقاضی دستهبندی نمود. متقاضی، برای اخذ جواز انجام معامله (انعقاد قرارداد) در محیط حقوق عمومی که، منافع عموم در آن مطرح میباشد، بایستی بهنحوی مورد ارزیابی قرار گیرد که، برای مجموعۀ ادارهکنندۀ خدمات عمومی، اقناع (با ارائه طریق قوانین و مقررات) حاصل شود که وی، توانمند به انجام تعهدات مورد معاملهای هست که، در آن فراخوانده شده است.؟ در حقیقت، بایستی مشخّص شود که، متقاضی معاملۀ عمومی، توان انجام و سرانجام تعهدات موضوع معامله مدّنظر را دارد یا خیر؟ بنابراین برای تشکیل یک عقد (قرارداد) صحیح در محیط حقوق عمومی، متقاضی معامله بایستی دارای اهلیت عام و خاص، به عنوان شرط لازم و شخصیتِ متناسب با نوع، مورد، موضوع و مبلغ معامله، به عنوان شرط کافی باشد. این بدان معناست که، تا توانمندی متقاضی معاملۀ عمومی برای انجام و سرانجام تعهدات موضوع معامله احراز نگردد، نمیتوان قراردادی با وی منعقد نمود.
نگارۀ شمارۀ پنج – محدودۀ ارزیابی توان انجام تعهدات شخص حقوقی در معاملۀ عمومی
۴-ه. صلاحیت متقاضی
بر اساس توضیحات تفصیلی بخشهای قبلی نوشتار حاضر، مطابق نگارۀ شمارۀ شش، پیشنهاددهنده (موجِب) و قبولکننده (موجَب) بایستی برای انجام معامله، صلاحیت داشته باشند. مقصود ما از صلاحیّت متقاضی در حقوق عمومی، مطابق نگارۀ شمارۀ شش، جمع توأمان اهلیت متقاضی (اهلیت عام و اهلیت خاص) و شخصیت متقاضی در معاملۀ عمومی است. (۲۷)
نگارۀ شمارۀ شش – صلاحیّت متقاضی معامله در حقوق عمومی
بنابراین، انعقاد عقد در محیط حقوق عمومی، فرع بر احراز صلاحیت (اهلیت و شخصیت) متقاضی است. لذا، باید گفت، مطابق نگارۀ شمارۀ هفت، مناقصهگر (۲۸)، متقاضی(۲۹)ایی است که تناسب صلاحیت (اهلیت و شخصیت) او با شاخصهای مدنظر برای انجام موضوع قرارداد احراز گردیده است.
نگارۀ شمارۀ هفت – متقاضی صاحبصلاحیت یا مناقصهگر
۵. شیوههای ارزیابی صلاحیّت متقاضی
با استدلالها و استنادات پیشین، در لزوم ارزیابی صلاحیت متقاضی برای انجام و سرانجام معامله (قرارداد) در محیط و بستر حقوق عمومی تردیدی باقی نمیماند. لیکن سوال اینجاست که، شیوههای ارزیابی صلاحیت متقاضی، چیست؟
قانونگذار، چهار روش ارزیابی صلاحیت متقاضی انجام و سرانجام معامله (قرارداد) در محیط و بستر حقوق عمومی، احصاء نموده و با مداقّه در متون حقوقی و نصوص قانونی، مشخص است که روش ارزیابی کیفی را به عنوان اصل (قاعده) و مابقی روشها را استثناء بر قاعده بیان داشته است. در واقع از آنجایی که در حقوق عمومی، اصل بر عدم صلاحیت مستخدم دولت است، عبارت «در صورت لزوم»، بر اختیار وی در بهرهگیری سلیقه ای از هریک از روشها، دلالت ندارد.(۳۰) بلکه به معنای جواز دستگاه مناقصهگزار در رجوع به سایر روشهای احصاءشدۀ ارزیابی صلاحیت متقاضی، در صورت حصول شرایط تعیینشده در قوانین و مقررات است؛ چه اینکه، بر خلاف حقوق خصوصی که اصل بر اباحه میباشد و اشخاص، قادر به اِعمال حقّ شخصی هستند، در حقوق عمومی، اصل بر منع اِعمال حقّ شخصی است و برداشتهشدن منع پیشین، افادۀ معنای جواز (نه اختیار) مینماید؛ از این رو مستخدم دولت، قادر به اِعمال حق کارکردی (نه شخصی) در محدودۀ اذن مقنّن میباشد (۳۱). از طرفی، مطابق اصول کلّی حقوقی برای عدول از اصل، در حقوق عمومی، جواز قانونی و گزارش توجیهی مبنی بر رعایت صرفه و صلاح یا وجود نفع برتر عمومی، لازم است.
۵-الف. روش ارزیابی کیفی (قاعدۀ اولیه)
این روش، به عنوان قاعده و اصل در ارزیابی، شناخته میشود.(۳۲) «بند هـ» از «ماده ۲» قانون برگزاری مناقصات در تعریف ارزیابی کیفی مناقصهگران بیان میدارد ارزیابی کیفی مناقصهگران، «عبارت است از ارزیابی توان انجام تعهدات مناقصهگران که از سوی مناقصهگزار یا به تشخیص وی توسط کمیته فنی بازرگانی (۳۳) انجام میشود.» که وفق «ماده ۱۲» از همان قانون شامل «تضمین کیفیت خدمات و محصولات، داشتن تجربه و دانش در زمینه مورد نظر، حسن سابقه، داشتن پروانه کار یا گواهینامههای صلاحیت در صورت لزوم، توان مالی متقاضی و استانداردهای تولید» برای پیمانکاران و تأمینکنندگان میباشد.
برخی (۳۴) بر این باورند که، ارزیابی کیفی تا قبل از تصویب قانون برگزاری مناقصات سابقهای در قوانین و مقررات معاملاتی کشور نداشته و تأسیس جدیدی است که به منظور شناسایی و انتخاب بهتر اشخاص صلاحیتدار و توانمند، پیشبینی شده و ارتقاء سطح کیفی معاملات را در پی داشته است و معتقدند پیش فرض قانون برگزاری مناقصات، ضرورت انجام ارزیابی کیفی به عنوان حداقلهای سنجش اشخاص و اطمینان از صلاحیت آنان میباشد و ضرورت احراز اهلیت و صلاحیت مناقصهگران برای انعقاد قرارداد را، امری بدیهی بر شمردهاند. در واقع ایشان ارزیابی توان انجام تعهدات را حمل بر ارزیابی کیفی نمودهاند، حال آنکه ارزیابی کیفی، تنها روش ارزیابی نیست، هرچند کاملترین روش سنجش توان انجام تعهدات است.
۵-ب. روش استصحاب ارزیابی کیفی
استصحاب (باب استفعال) در لغت به معنی همراهداشتن چیزی (۳۵) و یا طلب همنشینی است؛ در اصطلاح، همنشین کردن یقین سابق نزد شک لاحِق (آتی) معنا شده است. کوتاهترین تعریفی که از آن شده، عبارت است از «ابقاءُ ما کان» (۳۶)، یعنی حکم به بقای آنچه پیشتر وجود داشته است. بدین توضیح که، هر گاه یقین داشته باشیم که چیزی در زمانی وجود داشته و اکنون، شک داشته باشیم که در زمان بعد هنوز باقی مانده یا خیر، آن را موجود فرض میکنیم.
۵-ب-۱. لیست کوتاه (منتج از ارزیابی کیفی)
قانونگذار، با فرض بقاء اعتبار ارزیابی کیفی پیشین هر دستگاه اجرایی ناشی از برگزاری یک مناقصۀ عمومی، جواز برگزاری مناقصۀ محدود بدون ارزیابی کیفی را، صادر نموده است.(۳۷) در واقع لیست کوتاه حاصل از ارزیابی کیفی دستگاه اجرایی، یقین سابق و بقاء اعتبار لیستهای موصوف تا دو سال مفروض است. پس در صورتی که، نسبت به بقاء/عدم بقاء صلاحیت متقاضیان مندرج در لیست، با وحدت زمان (دو سال)، وحدت نوعِ (مناقصه)، مکان (ناظر به مناطق)، وحدت مورد (مرتبط با زمینۀ گواهینامه)، وحدت موضوع (ناظر به روش اجرای پیمان) وحدت مبلغ (ناظر به نصاب معاملات و محدودیتهای مالی ارجاع کار متناسب با رتبه)، بقاء صلاحیت مشارٌالیهم استصحاب میگردد؛ چنانکه «بند ب» از «ماده ۲۶» قانون برگزاری مناقصات، اشعار میدارد، دستگاه مناقصهگزار با وجود فهرست کوتاه مناقصهگران صلاحیتدار که طبق «ماده ۱۲» این قانون، حداکثر دو سال قبل (و از طریق برگزاری مناقصۀ عمومی) تهیه شده باشد، میتواند نسبت به برگزاری مناقصۀ محدود اقدام نماید. در واقع لیست کوتاه منتج از ارزیابی کیفی پیشین، تا دو سال بعد از آن، معتبر و صلاحیت متقاضیان مندرج در آن لیست، استصحاب میگردد.
۵-ب-۲. لیست بلند (در حکم لیست کوتاه)
قانونگذار، با اعتباربخشیدن به ارزیابی صورتپذیرفته از سوی «دستگاههای مرکزی و سازمانهای حرفهای» نیز، جواز برگزاری مناقصۀ محدود بدون ارزیابی کیفی را، صادر نموده است. در واقع لیست بلند حاصل از ارزیابی کیفی صورتپذیرفته توسط دستگاههای مرکزی و سازمانهای حرفهای، تا اعلام بعدی مشارٌالیهما معتبر است.
بر اساس آنچه پیشتر بیان شد، «ماده ۳» آییننامه اجرایی «بند الف» از «ماده ۲۶» قانون برگزاری مناقصات (۳۸) با طبقهبندی فهرستهای بلند در سه دستۀ موصوف، ارزیابی صلاحیت (در معنای خاصِّ وضعشده توسط مقرّرهگذار، نه مقالۀ حاضر) و تشریفات آن را بیان داشته است. ارزیابیایی که با توزیع کاربرگهای همسان میان متقاضیان و اخذ اطلاعات همگن از ایشان انجام میپذیرد و ملاک ارزیابی صلاحیت، قرار میگیرد.
بر اساس حکم «بند ج» از «ماده ۱۱» آییننامۀ مارالبیان، در صورت استفاده از فهرست بلند دستگاههای مرکزی و سازمانهای حرفهای در مناقصات محدود، فهرست موصوف، فهرست کوتاه تلقّیشده (در حکم لیست کوتاه) و نیازی به ارزیابی کیفی مجدّد نمیباشد. در واقع چنین برداشت میشود که ، لیست دستگاه مرکزی و سازمانهای تخصصی، ناظر به اهلیت و شخصیت متقاضی و لیست سازمان برنامه و بودجه، صرفاً ناظر به اهلیت خاص متقاضی و مستلزم بررسی شخصیت او (با ارزیابی کیفی) است.
۵-ج. روش در حکم ارزیابی کیفی (ارزیابی ساده)
هیأت دولت، در آییننامه ارزیابی کیفی، دارا (و مرتبط بودن) بودن گواهینامه صلاحیت معتبر یا استاندارد، از سوی مناقصهگر (اهلیت خاص) را، در مناقصات عمومی یک مرحلهای کمتر از ۲۰ برابر نصاب معاملات متوسط، کافی و وافی به مقصود و در حکم ارزیابی کیفی تلقّی نموده است.
چنانکه در «بند الف» از «ماده ۱۱» مقرر داشته است: «در مناقصات پیمانکاری یک مرحلهای، در صورتی که برآورد هزینه اجرای کار از بیست برابر نصاب معاملات متوسط تجاوز نکند، ارزیابی کیفی مناقصهگران (محدود به رعایت «مادۀ ۲۲» این آییننامه(۳۹)) توسط مناقصهگزار و یا به تشخیص وی کمیتۀ فنی و بازرگانی انجام میشود.» و در حکمی مشابه در «بند ب» از مادۀ مرقوم نیز، بیان میدارد «در مناقصات یک مرحلهای تأمین کالا، در صورتی که برآورد خرید از بیست برابر نصاب معاملات متوسط تجاوز نکند، ارزیابی کیفی تأمینکنندگان (محدود به رعایت «مادۀ ۲۷» این آییننامه(۴۰)) توسط مناقصهگزار و یا به تشخیص وی کمیتۀ فنی و بازرگانی انجام میشود.» در واقع مقنّن در این رابطه، صرفاً اهلیّت (نه شخصیت) متقاضیِ معاملات با وصف پیشگفته را برای انعقاد قرارداد، مکفی تلقّی نموده است.
۶. نتیجهگیری
با عنایت به مباحث مطروحه، مشخّص شد که علیالاصول، صلاحیت، شرط صحّت عقد (قرارداد) در محیط حقوق عمومی است. از طرفی، هر چند روشهای احصاءشده در قانون و آئیننامههای اجرایی بابت ارزیابی توان انجام تعهدات، طریقیّت دارند (۴۱)، لیکن در این میان، روش ارزیابی کیفی، اصل و مابقی استثناء بر اصل (یا قاعده) میباشند و مطابق قواعد حقوقی، عدول از اصل، مستلزم جواز و تصریح قانونی است.
از این رو، در تعامل دو نظریۀ اجباری بودن و تخییری بودن ارزیابی کیفی (۴۲)، بایستی قائل به تفکیک شد و ضمن جایگزینی واژۀ «تجویز» به جای «اختیار»، بیان داشت که ارزیابی کیفی، در مناقصات عمومی دو مرحلهای (با هر مبلغی) و نیز، مناقصات عمومی یک مرحلهای بالاتر از بیست برابر نصاب معاملات متوسط، ضروری (الزامی) است؛ در مناقصات یکمرحلهای، با مبالغ پایینتر از بیست برابر نصاب معاملات متوسط، «ارزیابی ساده» تجویز شده است. در نهایت، ارزیابی کیفی در مناقصات محدود هم، اعم از یک و یا دو مرحلهای، در صورت وجود وحدت نوع، زمان، مکان، مورد، موضوع و مبلغ مناقصه و با استصحاب بقاء صلاحیت متقاضی و یا وجود لیست بلند دستگاه مرکزی و سازمانهای حرفهای، سالبه بأنتفاء موضوع است.
راهکار چالش حقوقی خود را از ما بخواهید
مطالب مرتبط
آییننامه استانداردهای اجرایی طرحهای عمرانی (سال 1352)
تأخیر صورتهای مالی حسابرسی شده در مناقصه
بخش اوّل: ضوابط بانک مرکزی ذیل کتاب ضوابط تضمین ذیل محیط حقوق عمومی
قابلیّت دریافت هزینهها در تعلیق قهری
اقتباس از نوشتهای از ریچارد.جی.لانگ و پیای